محل تبلیغات شما

 

تاریخ انتشار : پنجشنبه ۵ جدی ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۲۹

۶ جدی؛ سالروز اشتباه بزرگ شوروی در تهاجم به افغانستان

به گزارش پیام آفتاب، 6 جدی برابر است با سالروز تهاجم نظامی شوروی به خاک افغانستان. به همین بهانه بر آن شدیم تا با بررسی رخدادهای تاریخی قبل و بعد از این واقعه، یاد و نام مجاهدان راستین حق علیه باطل را زنده داشته و در نهایت به مطابقت اوضاع گذشته با اوضاع فعلی کشور بپردازیم.
پس از پيروزي كودتاي كمونيسيتي 7ثور(ارديبهشت) 1357، روس ها در اين گمان بودند كه حكومتي در كابل بنا شده كه حافظ منافع آنها مي باشد و كمونيست‌ها، سرمستانه مي انديشيدند كه به تمام آرزوها و آرمان‌هاي سياسي و اجتماعي خود رسيده و ضمن تحقق بدون دردسر حاكميت خود، جامعه افغانستان را طي چند سال به يك جامعه سوسياليستي بي طبقه مبدّل خواهند كرد. اما حكومت با سبك‌سري، افراط كاري و روي كار گرفتن خشونت و دهشت افكني در ميان مردم، با مقاومت و ستيز پيش بيني نشده و وصف ناپذير مردم مسلمان ودلير افغانستان روبرو شدند. مقاومت مردم تحقق اين رؤياها را جداً به مخاطره انداخته، شادماني روزهاي نخستين پيروزي را به تلخ كامي، نگراني و خواب هاي پريشان مبدل ساخت[1]، تاجايي كه از بدو كودتاي هفت ثور تا زمان اشغال افغانستان توسط ارتش سرخ در تاريخ 6 جدي 1358، نزديك به هفتاد قيام در نقاط مختلف افغانستان صورت گرفت.[2]
از ميان اين قيام ها مي توان به قيام نورستان، مردم دره صوف، مردم مناطق هزاره جات، 24 حوت هرات و چنداول اشاره كرد كه دو قيام اخير از مهمترين و موثرترين آن ها در رابطه با هجوم نظامي شوروي مي باشند.


 
زمينه سازي براي هجوم نظامي
روس ها در چند مرحله از تاريخ افغانستان دست به امضاي تفاهم نامه هاي نظامي با اين كشور زده اند كه اين تفاهم نامه ها، هر كدام به نحوي وابستگي بيشتر را براي افغانستان به دنبال آورد. اولين مرحله اين قراردادها به زمان امان الله خان و "معاهده بي طرفي و عدم تعرض متقابل" موسوم به معاهده پغمان(درسال 1305) بر مي گردد. درآن مرحله از تاريخ هدف از امضاي اين قرارداد، زمينه سازي براي سركوب مسلمانان بخارا كه در آن زمان تحت سيطره روس ها بود و ثانياً قراردادن افغانستان در خط سياسي روسيه بود. زيرا بي طرفي افغانستان از نظر روس ها به معني عدم پشتيباني اين كشور از مجاهدان بخارا و دوري از رقباي قدرتمند غربي شوروي ارزيابي مي شد. همچنين در سال 1310 در زمان نادرخان، دومين قرارداد "عدم تعرض متقابل و بي طرفي" با پيشنهاد روس ها به امضا رسيد كه منجر به تداوم اهداف معاهده اول مي شد.
مهمترين قرارداد در اين زمينه معاهده دوستي 14قوس 1357 در زمان دولت تره‌كي مي باشد. پس از تشنج اوضاع داخلي افغانستان به دليل قيام هاي مردمي و كنارزده شدن جناح پرچم، روس ها تصميم گرفتند كه قبل از وخيم شدن اوضاع، يك سند نظامي و در واقع بهانه اي براي اشغال نظامي افغانستان را با دولت تره كي به امضا برسانند. از اين از رو با دعوت برژنف، تره‌كي در كنار حفيظ الله امين در صدر يك هيئت عالي رتبه سياسي عازم مسكو گرديدند. مهمترين دستاورد شوروي از اين سفر، امضاي "قرارداد دوستي و همكاري مشترك بين افغانستان و اتحاد شوروي" در طي 15ماده، كه بين تره‌كي و برژنف به امضا رسيد مي باشد. روس ها با تحميل اين معاهده بر گُرده افغانستان، زمينه سازي لازم را براي اشغال نظامي فراهم نمودند. البته بستن اين قرارداد، با جوسازي هاي هوشمندانه روس ها توأم بود. دو ماه قبل از امضاي اين قرارداد سفير آمريكا در كابل، طي يك عمليات آدم ربايي با مداخله پليس ترور شد. اين جريان مشكوك كه احتمالا با حمايت دولت و نقشه روس‌ها رهبري مي‌شد، دو پيامد مثبت براي روس ها در پي داشت، اول اينكه با مقصر شناختن گروه‌هاي مقاومت مردمي، اوضاع افغانستان متشنج جلوه داده مي شد، و ثانيا با اين اقدام آمريكا و متحدانش در منطقه متهم به دخالت در اوضاع داخلي افغانستان مي شدند، و هر دوي اين پيامدها مي توانست بهانه اي براي مداخله مستقيم شوروي در افغانستان باشد.
از طرفي چنانچه گفته شد، قيام هاي مردمي مانند قيام هرات و چنداول، نگراني روس ها را، در مورد ازدست دادن طعمه ديرينه خود در منطقه، دوچندان مي كرد. پروفسور جان اريكسن استاد دانشگاه ادينبرو، آغاز زمينه سازي عملي روس ها براي مداخله نظامي در افغانستان را بعد از قيام 24 حوت هرات مي داند و معتقد است كه روس ها بعد از اين قيام بود كه نقشه عمليات تهاجمي به افغانستان را كشيدند[3]. اما دلايل تاريخي بررسي شده نشان مي دهد كه روس ها از ديرباز به دنبال تصرف افغانستان بوده و با هرشيوه و بهانه اي سعي در حفظ اين سرزمين داشته اند.


 
انگيزه هاي لشكركشي
علاوه بر اهداف ديرينه شوروي در افغانستان، مهمترين عواملي كه روس ها را در لشكر كشي نظامي به خاك اين كشور ترغيب مي كرد را به صورت خلاصه، مي توان در ذيل برشمرد:
1-تقاضاي مكرر خلقي ها: ژنرال گروموف(فرمانده كل نيروهاي نظامي شوروي در افغانستان) در كتاب "ارتش سرخ در افغانستان" در مورد درخواست هاي مكرر خلقي ها از دولت اتحاد جماهير شوروي براي اعزام نيروي نظامي به اين كشور، به تفصيل به بحث پرداخته است. وي در اين كتاب به دستپاچگي تره كي بعد از قيام24حوت هرات پرداخته و متن مكالمه تلفني تره كي و كاسيگين(نخست وزير وقت شوروي) را درج كرده است. با مطالعه اين مكالمه تلفني عمق سرسپردگي رژيم كمونيستي افغانستان به اتحاد جماهير شوروي و استيصال آنها در برابر نيروي الهي مردم به وضوح قابل مشاهده است. همچنين در اين مكالمه تلفني تره كي به صراحت از كاسيگين درخواست اعزام نيروي نظامي به خاك افغانستان را مي كند، اما روس ها كه هنوز زمينه لازم براي هجوم نظامي را نچيده اند تنها به اين درخواست تره كي با كمك هاي تسليحاتي و نظامي پاسخ مي دهند[4]. پس از تره‌كي، امين هم كه با خودكامگي‌ها، افراط كاري ها و خشونت هايي كه به خرج داده بود، مقدسات، شرافت و كرامت مردم را زير پاگذاشته و براي حفظ قدرت و زنده ماندن خود، نيازمند استمداد از نيروهاي ارتش سرخ بود، تاجايي كه طبق اسناد منتشر شده در كل دوران تره كي و امين 20 تقاضا توسط نمايندگان شوروي براي اعزام نيروي نظامي به افغانستان صورت گرفت كه از اين بين 7 نامه توسط شخص امين در زمان حكومتش ارسال شده است.[5]




2- خلاص شدن از شر حفيظ الله امين: به اذعان مقامات شوروي، امين با رفتار ناشيانه، خودكامه و قساوت‌بار خويش، باعث خشم مردم افغانستان و قيام آنها شده است، ولذا ناگزير بايد او را از صحنه برداشت تا قيام مردم فروكش كرده و رژيم كمونيستي از خطر سقوط نجات يابد. در مواردي ديگر، تمايل شوروي در حذف امين را به دليل گرايش وي به غرب و آمريكا دانسته اند: امين با مقامات آمريكايي تماس و ارتباط برقرار كرده است و ممكن است افغانستان در كام اين كشور(آمريكا) فرو رود، لذا بايد او را برداشت تا اين خطر از بين برود».[6] از طرفي فراموش نشود كه امين بر خلاف تمايل شوروي، با حذف تره كي، در طي كودتاي نافرجام 25 سنبله سال 1358 به قدرت رسيده و اين خود باعث ايجاد كدورت هايي ميان امين و شوروي مي شد.
3-نجات رژيم كمونيستي: روس ها در طي سال هاي متمادي با چيدن توطئه ها و نقشه‌هاي فراوان، سعي در ايجاد حكومتي داشتند كه تامين كننده منافع آنها در منطقه باشد و از طرفي جلو نفوذ مخالفان آنها را بگيرد. از اين رو پس از تلاش هاي فراوان، با حمايت از كودتاي 7ثور1357 توانستند، به اندكي از خواسته هاي خود در افغانستان برسند. حفظ اين نظام كمونيستي و نجات آن از سقوط در كام انقلاب هاي مردمي از مهمترين اهداف سياسي-استراتژيكي شوروي بود.
4- ترس از گرايش افغانستان به انقلاب اسلامي ايران يا آمريكا و غرب: روس ها كه هزينه هاي فراواني براي انقلاب كمونيسيتي افغانستان كرده بودند، از يك طرف به خاطر از دست رفتن اين هزينه ها و موقعيت خود در افغانستان و از طرفي به خاطر هراس از گرايش افغانستان به سوي رژيم بنيادگراي اسلامي كه به تازگي در همسايگي غربي افغانستان شكل گرفته بود، يا رژيم طرفدار غرب و آمريكا، سعي در حفظ اين رژيم كمونيستي داشتند.[7]
5- گسترش نفوذ و ايجاد پايگاه هاي بيشتر در آسيا، اطراف خليج فارس و خاورميانه: چنانچه يك نويسنده كنجكاو آمريكايي ذكر مي كند:اين اولين مورد نيروهاي شوروي به مرزهاي قانوني يك كشور مستقل بود و اين تصور را به وجود آورد كه مسكو در صدد است از افغانستان به عنوان يك سكوي پرش براي قبضه كردن حوزه هاي نفتي خليج فارس و ايجاد پايگاه هاي نظامي در اقيانوس هنداستفاده كند».[8] و در واقع اين همان چيزي بود كه "گورباچف" نيز در خاطرات خود به همين صورت يادآور شده است.
آغاز لشكركشي و
روس ها با توجه به انگيزه ها و دلايل فوق، به بهانه تقويت ارتش شكست خورده امين و تره كي، در سال 1358 مقدار زيادي سلاح و مهمات وارد افغانستان كردند. اين سلاح ها شامل يكصد دستگاه تانك تي-62، جنگنده هاي ميگ 21 و 23 و اس-يو، نفربرهاي ام-16 و همچنان 36 فروند هليكوپتر پيشرفته ام-آي24 مي شد. در اسد 1358 صد فروند هواپيماي جديد را در پايگاه هوايي قندهار مستقر ساخته و در ميزان همان سال مارشال پاولوفسكي فرمانده نيروهاي زميني شوروي با 60 نفر از ژنرال هاي برجسته روس به منظور تهيه نقشه و شناسايي نقاط استراتژيك وارد افغانستان شدند. سپس حدود1500 سربازشوروي در ماه قوس در پايگاه هوايي بگرام و فرودگاه بين المللي كابل مستقر گرديدند. روس ها حفيظ الله امين را واداركردند كه به قصر دارالامان در جنوب غرب كابل برود تا نظامي به شهر آسان تر گردد. پس از اين اقدام، در تاريخ 3جدي يك پل هوايي بين كابل-تاشكند برقرار گرديد و يك گردان از لشكر105 هوابرد شوروي وارد كابل شده و در نقاط مهم شهر جابجا گرديد، تا تاريخ 6جدي حدود پنج هزار سرباز روسي وارد كابل شدند. ساعت شش عصر روز پنجم جدي، غرش توپ و گلوله قصر دارالامان را به لرزه درآورد و درگيري ميان ارتش روس و محافظان قصر آغاز گرديد. به اين ترتيب حفيظ الله امين كه براي نجات خود دست به دامان شوروي شده بود، با دست خود، خود را به چاه هلاكت افكند. بعداز حدود يك ساعت صداي ببرك كارمل از راديو تاجيكستان پخش شد و ببرك ضمن برشمردن جنايات امين، او را "ميرغضب" خواند و اعلام كردكه امين براي ابد به همراه چند نوكرش از صحنه زندگي محوگرديده اند.[9]
توجيه
پس از اقدام خطرناك و خارج ازعرف و منطق بين المللي، روس ها ناگزير بودند كه به گونه اي اين اقدام خويش را براي اقناع اذهان عمومي توجيه نمايند و لذا از جانب كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد شوروي مقالاتي تهيه گرديد و در اختيار رسانه هاي گروهي آن كشور قرار گرفته و به علاوه نامه هايي به صورت جداگانه به نمايندگي شوروي در شوراي امنيت و ديگري به كشورهاي هم پيمان شوروي فرستاده شد. دو نكته در اين نامه ها ذهن خواننده را بيشتر به خود منعطف مي سازد. اين دو نكته قانوني مربوط به منشور سازمان ملل متحد و قرارداد 14قوس 1357 بين افغانستان و شوروي بود.
1- استناد به ماده 51 منشور سازمان ملل متحد: در نامه اي كه شوروي به شوراي امنيت سازمان ملل متحد گسيل مي دارد، با استناد به ماده 51 منشور اين سازمان، قصد توجيه خود به افغانستان را مي كند. در قسمتي از اين نامه پس از متهم كردن كشورهاي همسايه و جلوه دادن دست هاي خارجي در ناآرامي هاي افغانستان، اين چنين آمده است: در اين رابطه لازم است همچنان تاكيد كنيم كه اتحاد شوروي و افغانستان از حقوق حقه خود مبني بر دفاع انفرادي يا جمعي كه در ماده 51 آيين نامه  سازمان ملل(منشورسازمان ملل متحد) درج گرديده است، بهره مي گيرند. به گونه اي كه روشن است، بسياري از دولت ها، از جمله اعضاي دايمي شوراي امينت سازمان ملل متحد به خاطر حفظ و احياي صلح جهاني و امنيت، بارها ازاين حق انكار ناپذير استفاده كرده اند». جالب است به این نکته اشاره کنیم که این تنها باری نبود که افغانستان با استناد به این ماده قانون ملل متحد مورد اشغال نیروهای م قرار گرفت، بلکه نیروهای ایالات متحده آمریکا هم پس از لشکر کشی وسیع به افغانستان، این ماده از منشور سازمان ملل متحد را دستاویز خود قرار داده و نظامی را توجیه نمودند.
2- استناد به معاهده 14قوس 1357: در نامه اي كه اتحاد جماهير شوروي به هم پيمانان خود مي نويسد، در ابتدا بارديگر سعي در متهم كردن دست هاي بيگانه مانند نيروهاي ارتجاعي(مجاهدين اسلامي در افغانستان)، امپرياليسم آمريكا و CIA و همچنان رهبران پكن كرده و سپس به ماده 4تعهدنامه بين المللي امضاشده در تاريخ 14قوس 1357 ميان افغانستان و شوروي استناد مي كنند. در ماده 4 اين معاهده آمده است: جانبين متعاليه تعهد كننده، با عملكرد مطابق روحيه ي سنت هاي دوستي و همسايگي نيكي و همچنان مطابق آيين نامه سازمان ملل متحدبا هم به رايزني پرداخته و با توافق هر دو جانب، تدبيرهاي لازم را به منظور تامين امنيت، استقلال و تماميت ارضي طرفين اتخاذ مي نمايند. به خاطر تحكيم توانايي دفاع جانبين متعاليه ي تعهد كننده، آنان به همكاري در عرصه ي نظامي ادامه خواهند داد».
اگر قرار باشد سیر تاریخی گذشته را بررسی کنیم، معاهده امنیتی که دولت فعلی افغانستان در حال انعقاد آن با ایالات متحده آمریکا است نیز، ممکن است درست همانند معاهده 14 قوس 1357 روزی به ضرر افغانستان تمام شود. آمریکا خواستار حضور بلند مدت نظامی در افغانستان است به هیچ وجه حاضر نشده است تا از خواسته‌هایی مانند محاکمه نیروهای متخلف خود و پایان دادن به حملات نظامی شبانه به خانه‌های مردم افغانستان دست بردارد.
اگرچه کرزی تا کنون در قبال این خواسته‌ها ایستادگی کرده است، اما آن چه از اخبار روزهای گذشته به گوش می‌رسد، قرار است به زودی، وی از پافشاری خود کوتاه آمده و تن به امضای پیمان امنیتی با آمریکا دهد.
نظريه "هارتلند"ي كه روس ها را وادار به تصاحب افغانستان مي كرد، امروزه جاي خود را به نظريه متكامل تر "تئولند" كرده است. از علل علاقمندي شوروي به خاك افغانستان نظريه هارتلند بود كه طي آن افغانستان به عنوان يكي از نقاط استراتژيك تلقي مي گشت. اما سال ها بعد محمدجعفر ايراني استاد دانشگاه هاي تهران، مبناي تئوري جديد "تئولند" يعني سرزمين اديان را پايه ريزي نمود. وى با طرح این تئورى معتقد است آنچه امروز به عنوان استمرار حساسیت هاى پیشین کشورهاى جهان و یا استکبار جهانى در این منطقه مى باشد، استخراج نتیجه سال ها آزمایش و پروسه اى تحقیقاتى و عظیم است که آن را عنصرى به نام دین» (تئو) یا بنیادگرایى دینى نامیده اند. آنها معتقدند اگر امروز خطرى آسایش، چپاول و زیاده گویى و زیاده خواهى هاى جهان غرب و آمریکا را تهدید مى کند، چیزى نیست جز دین» که آن را افیون توده ها معرفى و بارها با ابزارهاى مختلف و با فراخور زمان و مکان نسبت بدان تحرکات و هجمه هایى را داشته اند.[10] امروزه غرب معتقد است اگر با زيرنظر گرفتن منطقه اي كه مهد اديان است، مانعي در برابر بنيادگرايي ديني گردد، قطعا حاكم بر دنيا مي گردد. از اين رو، انگيزه تصاحب سرزمين هاي خاورميانه از قديم تا كنون، در ذهن استعمارگران پرورش مي يافته است، اما اين خيال خامي است كه دين داران افغانستان، 32 سال پيش شوروي را از اين خواب ناخوش بيدار كرده و به زودي آمريكايي ها را هم بيدار مي كنند.

لحظه خروج سربازان روس از شهر مرزی حیرتان

 
پيامدهاي دخالت شوروي در افغانستان
روس ها، چه با دخالت مستقيم نظامي، چه با دست نشانده هاي خود در خاك افغانستان، هزاران پيامد ناخوشايند را بر گُرده ملت مظلوم افغانستان تحميل نمودند. شمارش و ذكر تمام اين پيامدها نيازمند مطالعه و تحقيق در خور شأن آن مي باشد. اما به صورت تيتروار مي توان اين پيامدها را اين چينين برشمرد:
1- بي ثباتي سياسي؛ اين بي ثباتي در حدي بود كه در دوران حاكميت كمونيست ها در افغانستان، چه قبل از حمله نظامي و چه بعد از آن، هرگز روحيه اتحاد و انسجام در بين سياستمداران ايجاد نگرديد و همواره در صحنه سياسي، شاهد پشت پا زدن سياستمداران نسبت به هم بوده ايم.
2- تبديل حكام افغانستان به فرمانرواياني خودفروخته، وابسته و مستبد و خشن نسبت به مردم.
3- به جود آمدن ده ها كودتاي قطعي ، احتمالي و سركوب شده و صدها قيام مردمي در افغانستان كه هر كدام از آنها باعث از بين رفتن خون هزاران وطن پرست، نظامي، معلم، دهقان، روحاني و . گرديد.
4-از بين بردن دين، مذهب و گرايشات الهي، تبليغ افكار ماركسيستي و كمونيستي، كشتار، زنداني و تبعيد هزاران روحاني و مولوي به خصوص از ميان روحانيون و منتفذين شيعه، به طوريكه در دوران جهاد و تا كنون، خلأ رهبري در ميان جامعه اسلامي افغانستان ديده مي شود.
5-فرار مغزها از افغانستان: آن عده از روشنفكراني كه مخالف دولت كمونيستي بودند و از سركوب ها و كشتارها جان سالم به در برده بودند نيز، با مهاجرت از وطن، زمينه ساز فرار بزرگ مغزها گشتند؛ مغزهايي كه از دست رنج ملت فقير افغانستان تربيت شده بودند.
6-تخريب بنياد اقتصادي، غارت ثروت هاي طبيعي، ي و چپاول سرمايه هاي ملي افغانستان ازجمله موزه ها، آثار باستاني و مكان هاي تاريخي توسط كمونيست ها و مين و در اثر حمله و دفاع هاي ناشي از جنگ.
7- از بين رفتن زيرساخت هاي اجتماعي-فرهنگي افغانستان و باقي ماندن روحيه ستيزه جويي، جنگ طلبي و خونخواهي بين مردم، كه ناشي از عدم اعتماد آنها به يكديگر و نظام حكومتي بود.
اين تنها مواردي بسيار اندك از آثار ات شوروي به افغانستان مي باشد؛ كشوري كه تاكنون طعم آزادي واقعي را نچشيده است. زيرا پس از دست برداشتن شوروي ها، اين آمريكايي ها بودند كه خاك آن را به تاراج برده و آن را مبدل به مستعمره خويش نموده و مي كنند. اما تاريخ نشان داده كه اين ملت، هرگز فشار بيگانه را بر گردن خويش تحمل ننموده و آن چنان كه انگليس و شوروي را به خاك كشيدند، با روحيه ي جهاد اسلامي، به آمريكا هم اجازه نخواهند داد تا افغانستان را مبدل به دكّان خود در خاورميانه كند.
http://  http://www.payam-aftab.com/fa/doc/article/25679/%DB%B6-%D8%AC%D8%AF%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87-%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D9%88%DB%8C-%D8%AA%D9%87%D8%A7%D8%AC%D9%85-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86
[1] گروه پژوهش سينا(براي) دفتر نمايندگي مقام معظم رهبري در امور افغانستان، افغانستان در سه دهه اخير، قم، ثقلين، ص313
[2] مصباح زاده، سيد محمد باقر، تاريخ مختصر سياسي افغانستان، مشهد،مرنديز، 1388،ص214
[3] همان ص 236
[4] گروموف، ارتش سرخ در افغانستان، ترجمه عزيز آريانفر، ص 6-16، به نقل از افغانستان در سه دهه اخيرص231
[5] جنگ در افغانستان، انستيتوتاريخ نظامي فدراسيون روسيه، ص234-237 به نقل از افغانستان در سه دهه اخير،ص326
[6] افغانستان در سه دهه اخير، ص328
[7] همان ص 330
[8] پشت پرده افغانستان ص 10، به نقل از همان
[9] تاريخ مختصر سياسي افغانستان، ص 250
[10] http://www.farsnews.com/printable.php?nn=8805070297

حفاظت از قانون اساسي يك ملت مهمترين افتخار است

ایرانی هیات مدیره سمات شد

کتاب«حكومت‌های تئوكراسی مبتنی بر ولايت فقيه» تأليف صاحب نظریه تئولند

افغانستان ,كه ,ها ,مي ,شوروي ,روس ,روس ها ,را به ,از اين ,افغانستان به ,در افغانستان ,اتحاد جماهير شوروي ,اعزام نيروي نظامي ,ایالات متحده آمریکا ,مختصر سياسي افغانستان،

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رهایی از نفس
jot
Ads By ClickAdilla
Sexy home video 🔞
Sexy home video 🔞